باتوجه به سختی های این واکسن و تجربیات مامانهای دیگه..خیلی دوستداشتم زودتر این روز بگذره..وبالاخره در تاریخ 11، بهمن در مرکز بهداشت غرب انجام شد. پسر گلم ازینکه صبح توو خواب بیدارت کردم و توهم فکر میکردی دد میریم..خیلی ناراحت شدم ..واکسن توو دست راست و پای راست گلم زده شد..همونجا گفتن واکسن سختیه و بیشتر باید مراقب اقاا باسیم..بعد منزل مامان شهلا مهربون رفتیم..بعد یک ساعت درد پاهای کملت شروع شد و ناله میکردی قوربونت برم..غذا هم نخوردی و فقط بغل مامان و میخواستی...شب درد پات به حدی بود که دست نمیشر بزنیم بهت..... ازینکه ساکت بودی و شیطنت نمیکردی ونمیتونستی راه بری خیلی دلم گرفت...ایشالا خدا همیشه پشت وپناهت باشه.اینم برای سلامتی و...