این روزها..
این روزهااا اقا مارتیا خیلی بیشتر از قبل وقت مامانو میگیره و مشغولش میکنه...،
از شیطنت های جدید و کارهای جدید گرفته تا حرفها و وکلمات تازه..،گذاشتن صندلی زیر پا رفتن روی دسته مبل وصندلی برای صعود به اارتفاعات منزل.،بپر بپر کردن روی مبلها و خطرات تازه و از بیخ گوش ردشده و نشده...
علاقه مندی به قاقان سواری و فرمون ماشین و دنده و راندن مثل یه اقاای راننده،،،لج بازی که حرف حرف خودته و لاغیر...گریه بغض و کلی دنگ و فنگ دیگه..
گفتن عاشقتم،دوستدارم،مرسی،بابا حسی..همین و....
همه امور زندگیم از هم جدااا شده،،خداا
خلاصه مامان مونده دیگه..خداوندا صبر عنایت بفرمااا..
امبن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی